محمدرضا مهدویپور/ «عاشورای حسینی» حماسهای برای همیشه تاریخ است. حماسهای که میبایست انسان در هر عصر جایگاه خود را در آن مشخص نموده و ضمن شناخت «حسین زمان» خود، مراقبت ویژه نماید تا «عامل سپاه یزید» نشود و یا «امام زمان» خود را در بزنگاههای تاریخ تنها نگذارد. «امام زمانی» که امروز بیش از هر زمانی در فضای «صنعت-هنر-رسانه سینما» مغفول و مورد بیمهری واقع شده است و در این راستا توجه و مرور چند نکته ضرورت دارد:
۱/ «عاشورای حسینی» از ظرفیتی عظیم برای تصویرسازی در قالب «فیلم سینمایی» و یا «سریال تلویزیونی» برخوردار است. ظرفیتی که بالاخص در قالب تولید آثاری در «ژانر تاریخی» و در صورت توجه هوشمندانه به محتوای آن و همچنین برخورداری این آثار از «فُرم هنری» مناسب، نه تنها میتواند مورد اقبال ویژه و توجه صدها میلیونی مخاطب حال حاضر در سراسر جهان قرار گیرد؛ بلکه از آنچنان قابلیتی برخوردار است که به عنوان اثری ماندگار برای نسلهای مختلف به نمایش درآمده و قرین همراهی انبوهی از مخاطبان برای سالهای متمادی و در مقاطع زمانی مختلف و یا حتی برای همیشه تاریخ گردد.
۲/ متاسفانه «سینمای ایران» به صورت کلی در تمرکز بر «ژانر تاریخی» و به صورت مشخص در تولید آثار فاخر با محوریت «عاشورای حسینی» بسیار عقب افتاده عمل نموده است. عقبافتادگی ویژهای که موجب شده تا تمام «بضاعت فرهنگی و سینمایی نظام جمهوری اسلامی» در طی بیش از چهل و سه سال گذشته به عرضه تعدادی اثر انگشتشمار محدود شود. آثاری همچون «سفیر» (فریبرز صالح)؛ «روز واقعه» (شهرام اسدی)؛ «روایت عشق» (علاءالدین رحیمی)؛ «رستاخیز» (احمدرضا درویش)؛ «آخرین دعوت» (حسین سهیلیزاده) و یا «مختارنامه» (داود میرباقری) که بارها و بارها برای مخاطب ایرانی پخش گردیده و نسلهای مختلف را با خود همراه و مخاطب خود ساختهاند ...
۳/ «واقعه کربلا» و قیام «حسین ابن علی علیه السلام» واقعهای بینظیر است که اگر چه به عنوان یکی از پیچیدهترین مسائل تاریخی، تفسیرها و تحلیل های مختلف و گاه متناقضی درباره آن به عمل آمده، اما به دلیل اتفاق نظر مورخین در اغلب و شاید بتوان گفت در تمام حوادث صورت گرفته طی آن، همچنان به عنوان یکی از مستندترین بخشهای تاریخ اسلام محسوب و اسباب «عِبرت» را برای جویندگان مسیر سعادت فراهم ساخته است. «عِبرتی» که البته با «عَبره» و دلشکستگی و «اشک» همراه است. «عَبره» و «اشکی» که «عواطف انسانی» را زنده میکند و آدمی را آنچنان «رحیم» میسازد که دیگر به خود اجازه تعدی به حقوق انسانهای دیگر را نمیدهد. «عَبره» و «اشکی» که سبب میشود تا دیگر آدمی به خود اجازه احتکار ندهد و از گرسنگی همنوعان خود در رنج باشد و ظُلم و مفاسد اجتماعی را تاب نیاورد و در مجموع به سمت تحقق «جامعه حسینی» حرکت کند و این همان سخن «امام حسین علیه السلام» است که به صراحت میفرمایند من برای دو چیز شهید شدم؛ هم برای «عِبرت» و هم برای «اشک» و «عَبره»!
۴/ مقصود از تولید فیلم و سریال بر محوریت «عاشورای حسینی» آن است که آثاری در عرصه در قالب «فیلم سینمایی» و یا «سریال تلویزیونی» تولید شود که از یک سو «پیامرسان» است و سعی میکند تا در حد توان و استطاعت خود، مخاطب را از جهل به علم و از جهالت به هدایت حرکت دهد و از سوی دیگر «حسبرانگیز» میباشد و تلاش دارد تا تا آنجایی که میتواند «عواطف انسانی» را در مخاطبان خود زنده کند. از این جهت است که هدفگذاری اصلی در تولید فیلم و سریال معطوف «عِبرت» همراه با برانگیختگی حس و «عَبره» است و نه منحصر در «عَبره»! زیرا «اشک» بدون «عبرت» همان «نالیدن» است که پس از گذشت دو روز دیگر اثری ندارد و موجب میشود تا «مخاطب» (Audience) به سطح «تماشاگر» (Spectator) نزول مرتبه پیدا کند و یا حتی به یک «بیننده» (Viewer) مبدل گردد که تنها به دنبال پُرکردن زمان و گذران اوقات فراغت خود است.
۵/ پُرواضح است که مقصود از تولید فیلم و سریال بر محوریت «عاشورای حسینی» به «ژانر تاریخی» و صرف روایات تاریخی از «واقعه کربلا» محدود نمیشود و اساسا تمرکز بر «مفاهیم قیام حضرت حسین علیه اسلام» از جمله موضوعاتی با قابلیت تسری بخشیدن به اکثریت ژانرهای موجود در دنیای فیلمسازی است و به خوبی میتواند ترجیعبند بخش قابل توجهی از آثار مختلف تولید شده در سینما و تلویزیون گردد. تولیداتی همچون «سینه سرخ» (پرویز شیخ طادی)؛ «پرواز در شب» (رسول ملاقلیپور)؛ «فرات» (مازیار میری)؛ «سلطان» (مسعود کیمیایی)؛ «بازرس ویژه» (منصور تهرانی)؛ «شب دهم» (جمال شورجه)؛ «به خاطر هانیه» (کیومرث پوراحمد)؛ «لیلا» (داریوش مهرجویی)؛ «سهم گمشده» (حسن نجفی)؛ «بالهای سپید» (مهدی هاشمی، ناصر هاشمی)؛ «راه طی شده» (عباس رافعی)؛ «عصر روز دهم» (مجتبی راعی)؛ «شب دهم» (حسن فتحی)؛ «دستهای خالی» (ابوالقاسم طالبی) و ... که با تمسک بر «باورهای حسینی» تولید شدهاند و اتفاقا از مخاطبپذیری بسیار بالایی برخوردار بودهاند. آثاری که متاسفانه دارای تعداد پرشماری نبوده و فهرست آنها شاید محدود به کمتر از ۵۰ عنوان فیلم و سریال موجه و قابل معرفی و دیده شدن میشود.
۶/ «خون خدا» را میتوان به آخرین فیلم تولید شده در «صنعت سینمای ایران» معرفی نمود که بر تصویرسازی از «عاشورای حسینی» متمرکز شده است. اثری که در سال ۱۳۹۷ هجریشمسی تولید شد و که اگر چه ایرادات بسیار مهم و در مجموع قابل تاملی بر ادبیات نمادین آن وارد می شود و تا به آنجا اهمیت پیدا می کند که حتی میتواند قرائت وهن گونهای از دین را به ذهن مخاطب خود متبادر سازد و... اما با این همه اثری با هویت «سینمای استراتژیک» بود که به تبیین فَلاح و نشان دادن «راه نجات انسان» در پرتو امید و تمسک به «خون خدا» مبادرت میورزید و پس از آن تقریبا هیچ فیلم دیگری تا به امروز به صورتی مستقیم اقدام به تصویرسازی از «باورهای حسینی» و یا فضای محرم و «عاشورای حسینی» ننموده است.
۷/ تعمد انبوهی از تولیدات «سینمای اجتماعی ایران» بر فاکتور گرفتن «عاشورای حسینی» از جامعه ایران و حتی نادیده انگاشتن زندگی عادی انسان ایرانی در طی دو ماه «محرم» و «صفر» که به صورت سالانه تکرار شده و فصول مختلف زندگی تمام ایرانیان را در بر میگیرد نیز از جمله نکاتی است که طرح آن مجالی مختص به خود را میطلبد. با این همه باید دقت داشت که عدم توجه به ظهور و بروز «انگارههای مذهبی» آن هم با چنین عمق و سطح ویژهای که در جای جای جامعه ایران مشهود میباشد را میبایست بیش از هر چیز محصول «جهالت و یا خیانت متولیان فرهنگی کشور» در مقاطع زمانی مختلف دانست.
۸/ به هر میزان که اقدام «موزه سینمای ایران» در اکران مجدد و نمایش رایگان آثار و «تولیدات عاشورایی سینمای ایران» و یا برگزاری نمایشگاه عکس «سینما و محرم» و ایجاد محفل و یا تحلیل فیلمنامه و نشانهشناسی عاشورا در سینمای ایران و تجلیل از خالقان آثار و انتقال تجربه سازندگان فیلمهای عاشورایی و ... از توجیه منطقی و عقلانی برخوردار است و قابل تعریف در راستای وظایف و موجودیت «موزه سینمای ایران» میباشد؛ به همان نسبت نیز اقدامات سایر زیر مجموعههای «سازمان سینمایی» در تقلید از این اقدام میتواند به صورت امری مبتذل تلقی گردد. بالاخص آنکه ظاهرا شیوه شفافسازی مالی کاملا تعطیل شده و معلوم نیست که اقداماتی همچون «برنامه سینما تکیه» قرار است چقدر «فاکتور» شود و مدیران «بنیاد سینمایی فارابی» چه میزان از بودجه بیتالمال را صرف برگزاری این چنین رویدادی مینمایند و ...
۹/ تمرکز بر «ژانر تاریخی» و تولید آثار فاخر با محوریت «عاشورای حسینی» نه تنها از جهات فرهنگی و هنری قابل توجیه میباشد؛ بلکه به جهات اقتصادی و از منظر توجه به «صنعت تولید فیلم و سریال» نیز اقدامی کاملا عقلانی و با توضیح منطقی میباشد. زیرا اساسا تولید آثار در «ژانر تاریخی» به جهت عدم برخورداری از «تاریخ انقضاء»، هیچگاه بیمخاطب نخواهند ماند و به عنوان تولیداتی بعضا با «ماندگاری ابدی» محسوب میشوند. تولیداتی که برای هر نسلی از بشر از قابلیت بازتکرار و دیده شدن برخوردار است و از این جهت «چرخه اقتصادی» این تولیدات هیچگاه قطع نمیگردد و هزینهکرد بر روی تولید چنین آثاری میتواند «بهترین سرمایهگذاری» آن هم با درصد سود بسیار بالا و کاملا تضمین شده محسوب شود.
۱۰/ اگر چه سرمایهگذاری برای تولید هر اثری در «ژانر تاریخی» یک اقدام کاملا به صرفه و توجیهپذیر اقتصادی محسوب میشود و دارای میزان بازده قطعی است. اما باید توجه داشت که بخشی از عدم گستردگی حضور سینماگران برای تولید آثار در این ژنر را میبایست به سبب هزینههای هنگفت اولیه و سرمایهگذاریهای کلان در مراحل تولید این چنین آثاری قلمداد نمود. سرمایههای عظیمی که عموما از عهده و توان بنگاههای فیلمسازی کوچک خارج است و تنها به واسطه شراکت چند بنگاه فیلمسازی قابل پیگیری است و یا آنکه میبایست تولید چنین آثاری توسط نهادهای فرهنگی یک کشور مورد حمایتهای مادی و معنوی قرار گیرد و فیلمسازان با برخورداری از «بودجههای عمومی» اقدام به تولید فیلمها و یا سریالهایی در «ژانر تاریخی» نمایند. این همه در حالی است که با مروری کلی بر «تاریخ سینمای جهان» به وضوح میتوان دریافت که عموما این فیلمسازی در «ژانر تاریخی» میباشد که توانسته به نحو چشمگیری «سینمای یک کشور» را از جهات فنی و صنعتی ارتقاء دهد و فربه سازد. تولیداتی که غالبا از وجاهت «بیگ پروداکشن» (Big Productions) برخوردار بوده و از این جهت منجر به شکلگیری «بیگ استودیوهای سینمایی» گردیدند و در مجموع اسباب پیشرفت و توسعه «صنعت سینما» فراهم ساختند.
۱۱/ تسری سبک مدیریت کنونی «سازمان سینمایی» به زیر مجموعههای این سازمان و اتخاذ رویکرد و شیوه گذران ایام با «شوآف رسانهای» را میتوان به عنوان توجیهی مناسب برای انجام اقداماتی همچون «برنامه سینما تکیه» قلمداد نمود. اما با این همه لازم است تا هیچگاه فراموش نشود که وظیفه ذاتی و قطعی نهادی همچون «بنیاد سینمایی فارابی» حمایت از تولیدات فاخر سینمایی و برنامهریزی به منظور خلق آثار ماندگار سینمایی بر محوریت «عاشورای حسینی» است. آثاری که از آنچنان فُرم و محتوای قابل قبولی برخوردار باشند که بتوان آنها را در طیف تولیدات «سینمای استراتژیک» دستهبندی نمود. به عبارت دیگر «فارابی» به جای برگزاری برنامههایی همچون «سینما تکیه» و ...، موظف است تا از «صنعت- هنر-رسانه سینما» در راستای تصویرسازی از «باورهای حسینی» حمایت مادی انجام دهد. حمایتهایی که میبایست منجر به تولید آنچنان آثار فاخر و ماندگاری شود که بخش خصوصی اساسا توان هزینه کرد در چنین آثاری را ندارد. آثاری که به صورت مشخص در تولید فیلمهای سینمایی «بیگ پروداکشن» معنی میشوند و امروزه به عنوان یکی از اصلیترین نیازهای رسانهای کشور محسوب میگردند و عملا هیچ بخش خصوصی مشخصی از استطاعت مالی لازم برای تولید آن برخوردار نمیباشد.
۱۲/ اگر چه تقریبا یک سال از عُمر «دولت سیزدهم» سپری شد و در طول این مدت فقط «حرف» و «سخن» بود که توسط متولیان سینمایی کشور شنیده شد و ...؛ اما همچنان باید امید داشت و منتظر عملی شدن این سخنان و بالاخص تحقق وعده «بازسازی انقلابی در ساختارهای فرهنگی کشور» در واقعیت ماند. واقعیتی که نه در سُخن و کلام مدیران «سازمان سینمایی» ، بلکه در خروجی آثار و تولیدات سینمای ایران نمایان و قابل حس خواهد شد. تولیداتی هنرمندانه و دارای فُرم هنری قابل قبول که با تصویرسازی از «باورهای حسینی» در ذیل عنوان «سینمای استراتژیک» و یا «سریالهای استراتژیک» دستهبندی میشوند و از دو کارکرد «عِبرت» و «عَبره» برخوردار میباشند. انشاءالله
ارسال نظر